مطالب عاشقانه
کـی میـگه مـــــرد گــــریه نمیکنـه؟؟
بعضی مــــوقع ها اینقدر سخته
کـه باید مـرد باشی تابتونی گـریه کنی
آن قدر مرا سرد کرد … از خودش ..
از عشقش ..
که حالا به جای دل بستن یخ بستم …
حالا به سمت احساسم نیا که لیز میخوری !!
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست...
سالهاست
اسم بازی من و خدا
زندگی ست
هيچ چيز
مثل بازی قشنگ ما
عجيب نيست
بازی يی که ساده است و سخت
مــی خــواهــم کمــی بــروم
آن ســوی دنيــا!
آنجــا کــه آسمــان،
پنجــره بيشتــر دارد
و خــدا هــم،
ديــدی بهتــر ...
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم
یا از عاشقی
دلتنگتر!
فقط میدانم
در آغوش منی
بی آنکه باشی
و رفتهای
بی آنکه نباشی.
تشنهام
و تو نیستی.
مثل آب باران
گودی کمرم را
با نوازش دستهات
پر میکنم
تا از خشکسالی نبودنت
زنده بمانم.
دستهات مال کمرمن؟
شبانگاهان در حاليكه به نقطه اي زل زده ام
به تو فكر ميكنم
به جذبه نگاهت
لحظه اي خود را غافل از تو نمي بينم
لبانم براي معصوميت چشمانت ترانه مي سرايد
در دل غم عجيبي حس ميكنم
هرچه ميكنم نمي توانم بنويسم
آخر، نگاهم نگاهت را كم دارد...!
امتیاز بدهید :
| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 837
برچسب ها :
تاريخ : چهارشنبه 1 خرداد 1392 | 16:51 | نویسنده : |
.: Weblog Themes By Pichak :.