اين جاده
بهانه‌ی بی تو بودن را
هی دست انداز می‌رود
 

 
در آغوشت...
به عظمت يک حس در لحظه‌ی توقف زمان
پی می‌برم
من در آغوشت...
دنيا را فتح کردم

Sara M-h

۱۱ اکتبر ۲۰۱۲
  -  عمومی
 
بوسه هايت...
عشق است و آزادی
نور است و شادی
مرا ببوس...
 
12
+221
 

امروز

در مزرعه‌ی گلهای آفتابگردان
آرام خورشيد را چيدم
به موهايم زدم
حال زيبا تر از هميشه
به ديدنت می آيم
 

 
تنم يخ زده ی تنهایی است
 
4
+209

Sara M-h

۸ اکتبر ۲۰۱۲
  -  عمومی
 
پاییز می ‌آید
باد می وزد
باران مي بارد
او مي رود...
خدا می‌بيند و دم نمی‌‌زند
 
در هجوم لحظه‌های تلخ جدايی
سکوت تنها يادگار با تو بودن است
 
لحظه ای با من باش...
تا كه از تو نفسی تازه كنم
تا از آن لحظه با تو سفر آغاز كنم
لحظه ای با من باش...
 
ای تو دستانت سبز
بگذار دستانت را
در ساقه‌ی خشکیده‌ی دستانم
شاید که دوباره جوانه زدم
در این هوای پاییزی
تو بهار را در دستانت داری
 


امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 569
برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 17 آبان 1391 | 20:06 | نویسنده : |