ما برنده ایم 

 

 

 

 

ما برنده ایم 

اگر لحظه های شیرین امروز را 

قربانی اتفاقات تلخ دیروز نکنیم

پس نـه در حســرت دیـروز و نـه در رویـای فـردا

فقــــط بــرای امــــروز.....! 

 

 

 

 

خانه دوست کجاست؟

 

 

چه کسی می پرسید

   خانه دوست کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

   خانه ی دوست زمانی به پس کوچه ی تنهایی بود

   با دری باز، و یک پنجره ی رو به خدا

   باغچه ای داشت پر از اطلسی همدردی

   بوی عطر دل پاک، همه جا حس می شد

   تک درخت ته باغ، پُر ز برگ دلِ خوش

   که به آهنگ نسیم سحری می رقصید

   ولی امروز دگر خانه تهی ست

   قفل نفرت بدرش بسته کسی

   در پس پنجره اش پرده ی رخوت پیداست

   بوی حسرت ز در و پیکر خانه جاری ست

   خانه متروک شده از نم بیرحمی ها

   تک درخت ته باغ، شده مسموم ز هوای نفرت

..  . دیر زمانیست که در این خانه کسی


    ننهادست قدم با دل باز

خانه دوست کجاست؟

 

 

ماه من غصه چرا !

 

 

ماه من غصه چرا !

آسمان را بنگر، که هنوز ، بعد صدها شب و روز 

مثل آن روز نخست 

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می‌خندد ! 

یا زمینی را که دلش از سردی شب‌های خزان 

نه شکست و نه گرفت ! 

بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید 

و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت،

تا بگوید که هنوز ،☆ پر امنیت احساس خداست !☆

ماه من ، غصه چرا ؟!

تو مرا داری و من هر شب و روز،

آرزویم، همه خوشبختی توست!

ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن گفتن‌ها 

کار آنهایی نیست، که خدا را دارند☆

ماه من ! غم و اندوه، اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه‌ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست، 

با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن

و بگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست هنوز! ☆

او همانی ست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد ..... 

او همانی ست که هر لحظه دلش می‌خواهد، همه زندگی‌ام، غرق شادی باشد .... 

ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد!

معنی خوشبختی، بودن اندوه است.... !

این همه غصه و غم، این همه شادی و شور

چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند 

همه را با هم و با عشق بچین 

ولی از یاد مبر :

پشت هر کوه بلند، سبزه‌زاری ست پر از یاد خدا

و در آن باز کسی می‌خواند


که☆ خدا هست ، خدا هست هنوز .... ☆

 

 

 

 

خیلی می ارزی

 

 

کم کم یاد خواهی گرفت

تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست

و زنجیر کردن یک روح را

اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر

و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند

و هدیه ها، معنی عهد و پیمان نمیدهند.

کم کم یاد میگیری

که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری

باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه

منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.

یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی

که محکم باشی پای هر خداحافظی

یاد می گیری که....

 

خیلی می ارزی

 

پــــــــــــــ ــــــــدرم یکی از آنهاست

 

 

 

 

بابا پول میخوام

بابا موبایل میخوام

بابا لب تاپ میخوام

بابا میخوام برم مسافرت پول بده

بابا لباس ندارم

... ... بابا برای دانشگاه پول لازم دارم

بابا بابا بابا


چرا یک مرتبه هم گفته نمیشه


بابا همین که پیشم هستی برام کافیه...


بودن در کنار تو برای من یک دنیاست!


گاهی دلت میخواهد به بعضی ها بگویی


باش حتی اگر من دیگر نباشم!


پــــــــــــــ ــــــــدرم یکی از آنهاست...

 

پیــاله اى مشکــوکــم

 

 

پیــاله اى مشکــوکــم


لبریز از حرف هاى ریز و درشت


که مرگ و زندگـــى


من را به هم تعارف مى کننــــد


 

پرواز کن تا آرزو

 

26101-1920x1200-Butterflies-Kelebek-resimoyla_net.jpg

 

تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن .


بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش .  


زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن .


تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی .             


از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن .    


خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید .       


پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن .

 

وای من اگر نیایی

 

ای که رفته باخود دلی شکسته بردی

این چنین بـه طـوفـان تـن مـرا سپردی

ای کـه مهر باطل زدی به دفتر من

بعد تو نـیامد چه ها که بر سر من

بعد تو نـیامد چه ها که بر سر من

ای خـدای عـالم چـگونه بـاورم بود

آن کـه روزگاری پنـاه و یـاورم من بود

سایه اش نماند همیشه بر سر من

زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من

زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من

رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال وخسته ام

رفتی و ندیدی که بی تو چـگـونه پــر شکسـته ام

رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا

رفتی و خـیالت زمـانی نمیکند مـرا رهـا

ای به دل آشنا تا که هستم بیا

وای من اگر نیایی

وای من اگر نیایی

وای من اگر نیایی

وسلام.



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 751
برچسب ها :

تاريخ : جمعه 27 ارديبهشت 1392 | 19:47 | نویسنده : |