Status  های جالب و خنده دار شبکه های اجتماعی 

 

هفت صبح: هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. 

اگر شما نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

1- دیروز خونه مهمون داشتیم، پرسیدن بچتون کجاست؟ مامانم گفت: تو فیس بوک.
پرسیدن: فیس بوک کجاست؟
مامانم گفت: جایی که اگه خبر مرگشم توش بنویسه لایک می زنن!

2- اگر تو آمریکا هم قوانین نام گذاری شرکت ها مثل اینجا بود
اسم شرکت اپل می شد: سیب پردازان سیستم گستر غرب!

3- بچه بودیم هر کی بهمون فحش می داد
کف دستمونو نشونش می دادیم می گفتیم آینه آینه
حالا اگه جرات داری به بچه های امروزی فحش بده
یه چیزی جوابتو می ده که باید معنیشو از بابات بپرسی!

4- قبلنا باباها هفت تا دختر شوهر می دادن همشون هم خوشبخت می شدن
الان یه دختر را هفت بار شوهر می دن آخرش هم باز برمی گرده خونه باباش!

5- این دخترایی که رژ لب رو می کشن تا بالای لبشون
نوه همون پیرمردایین که شلوارشون رو می کشیدن بالا تا زیر بغلشون!

6- بعضیام هستن همچین می گن ما متولد فلان ماه هستیم که انگار ژنِ برتر دارن

7- پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه
بعد از چندس ال بالاخره با یک دارویی خوب می شه
دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه
دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تونو به دست آوردید
پیرمرد می گه نه من هنوز بهشون چیزی نگفتم. هر شب می شینم و به حرفاشون گوش می کنم. فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کردم!

8- یکی از فانتزیام اینه که برای چند سال برم خارج و روی وسایل خونه م پارچه سفید بکشم و وقتی برگشتم بتکونمشون و خاک بلند بشه و منم سریع از موقعیت استفاده کنم و توی گرد و غبار محو بشم.

9- این حق مسلم هر دختریه که عکسای 13 تا 18 سالگیشو بسوزنه!

10- خانومایی که می رید سینما
خواهش می کنیم اون گنبد رو از روی کلتون بردارید تا ملت پشت سریتون هم بتونن فیلم نیگا کنن!

11- یه فامیل داریم، معتقده اگر دسته جمعی زیر کولر بخوابیم به موتورش فشار میاد، حتی شاید هم بسوزه!

12- شباهت زندگی من و انیشتین در اینه که هر دو بچگی هامون خنگ بودیم ولی خب از وسط های بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت می شه

13- در هر سه ثانیه یک نفر از دنیا می رود (آماده ای؟)

14- گاهی آدم های تنها خیلی خوش شانس هستند چون کسی را ندارند تا از دست بدهند

15- یارو می ره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه می پرسه: کتابش خوب بود؟ یارو جواب می ده: والا شخصیت زیاد داشت ولی داستانشو نفهمیدم! کتابدار می گه: پس شما بودین دفترچه تلفن منو اشتباهی بردین!

16- در جمع خانواده داشتیم فیلم می دیدیم، طرف دو شخصیته بود
زرت و زرت میزد آدم می کشت یه ساعت بعد عین یه بچه گوگولی عاشقانه نگات می کرد!
بابام: خانوم نکنه این بچمونم دو شخصیته باشه؟
مامانم: نه بابا خیالت راحت این از اولم بی شخصیت بود چه برسه به دوتا شخصیت!
یعنی بچه سرراهی هم بودم باهام مهربونتر برخورد می کردن اینا!

17- دیروز تو خیابان اعصابم داغون بود. فقط دوست داشتم یکی رو بزنم
این وسط یکی اومده میگه ساعت چنده؟
می گم یه ربع به دو
برگشته می گه خودت بدو!
هیچی دیگه اون کسی که دنبالش می گشتم رو پیدا کردم!

18- به جای اینکه به گذشته نگاه کنید و افسوس بخورید
به آینده نگاه کنید و مأیوس شوید!

19- یه بار اعصاب نداشتم داشتم قدم می زدم، یه خانومی ازم پرسید:
ببخشید آقا ساعت دارید؟
منم گفتم آره و رفتم!

20- سر شب مامانم زنگ زده می گه شام چی دوست داری بپزم؟ می گم فرق نمی کنه هر چی می خوای بپز. می گه من چیزی به ذهنم نمی رسه تو بگو، می گم باشه زرشک پلو با مرغ درست کن.
می گه آخه ماکارونی پختم!

21- بالاتر از سرعت نور می دونی چیه؟
سرعت جمع و جور کردن خونه در مواجهه با مهمان سرزده

22- دیگه کسی مشغول ساخت و ساز نیست همه مشغول ساخت و پاخت اند!

23- چند وقت دیگه هم می بینیم مردم تلویزیونِ خونه شون رو گرفتن دستشون تو خیابون راه می رن.
بعد می پرسیم می فهمیم گوشی جدید سامسونگه!

24- بچه که بودم زنگ زدم 118 فوت کردم!



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 510
برچسب ها :

تاريخ : پنجشنبه 19 ارديبهشت 1392 | 17:47 | نویسنده : |