دانه هایی از عشق کاشتم

و خوشه هایی از غم برداشتم
خيانت 
تکرار
و رویش نفرت. ...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هرچه ها میکنم
گرم نمیشود خاطرم
بوی تعفن خيانت از دهانم میآید
هــــــــــا....
خاطر من و
خیال تو و
خیل خيانت ... 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *






همیشه تاریکی کریه نیست !
آبروی نور را برده این خيانت روشن.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ، خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد ، خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ، خیانت می تواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد . (شکسپیر)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



ای نارفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر خیانتت را


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ، به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ، نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ، به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ، نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی ،


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *




چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار خیانتش
همه وجودت له شده ....


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



حیران شده ی گریه ی پنهانی خویشم
آرامشی از لحظه ی طوفانی خویشم
پنهان شدی و فکر خيانت به سرم زد
شرمنده ی این حالت شیطانی خویشم ..


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد این اشتباه از اوست ، اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد این اشتباه از توست ! (شکسپیر)


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



کاش هرگز در محبت شک نبود ، تک سوار مهربانی تک نبود ، کاش بر لوحی که بر جان دل است ، واژه تلخ خیانت حک نبود .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند ، مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



هر آنکه از رفاقت دم میزند / ولی ناخودآگاه از خیانت دم میزند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



بلرزید کوه ها از غم ، خیانت را رصد کردند / میان آسمان عشق به ماه من حسد کردند

بغرید رعد ها از خشم ، شهامت خرد شد ، پوسید / قیامت کرد زمین وقتی ، ستاره ماه را دید . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


نفرين به تو که با زیباترین نقاب به چهره دوست درامدی. نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
نميبخشمت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد ...

از عاشقی تباهی

از زندگی مصیبت

از دوستی شکست و

از سادگی خیانت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مرا صد بار از خود برانی دوستت دارم ، به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم ، چه سود از مهر ورزیدن ، چه حاصل از وفا کردن ، مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *




چندین شعر زیبا درباره خیانت



من به یادت بودم
اما تو بی احساس
به منو احساسم
تو خيانت کردی باز
یادم از یادت رفت
بی صدا قلبم مرد
من شدم تنها تر
خاطراتت رو غم برد
بی هوس عاشق بود
این دل بیچارم
از هوس تو رفتی
من هنوز بیمارم
بی خداحافظ بود
رفتنت از پیشم
دور میشیو من
بی صداتر میشم
به تو مدیونم من
عشقو یادم دادی
عاشقت بودم من
تو به بادم دادی .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خيانت کرده ای آری
ولی گویم نفهمیدی
بدی از کار من بوده
که تو اینگونه رنجیدی
ز تو قدیس تر هرگز
ندیدم من به جان تو
تو گریه می کنی اما
گمانت هست که خندیدی
وفا را من ز تو دیدم
به اسم بی وفائیها
همین بود آنجه من کردم
همان بود آنچه تو دیدی
چرا بازی کنی با من
خيانت از توئی هرگز
فقط یک لحظه دور از من
به یک بیگانه خندیدی ...





* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می روی و در بیراهه ی خيانت گم میشوی
می روی و هر قدمت آفتی است و هر نگاهم شکایتیست
هراس بر وجودم چنگ می زند
مرغ شوم بر ویرانه ها می خواند
سیاهی جان می گیرد
و سایه چرکین خيانت تمامی سطح آبی قلبم را می پوشاند
باتلاق رذالتها تو را می بلعد و تو نیز تمامی روشنی ها را
ومن تنهاتر از هر غروب دیگری دست بر تن خاک می کشم و بنگر بر زبانه های آتش درونم که به کبریت تو جان گرفت و جانم سوزاند. .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



شادیت را ز دور میبینم
بانگ خندان صدایت
بر دلم میکوبد
چه صدای زشتی
چه نوای شومی
مشت بی رحم خيانت 
به سرم میکوبد
من از این درد به خود میپیچم
همچو کرمی زخمی
چشم مست تو براي دگری میخندد
و براي من ِ عاشق
درد بی رحم سیاهی ست
که بر این جان ترک خورده روان میسازی
چشم غمگین دلم پر خون است
دل من میشکند از
یاد آن ایّامی
که به روی پدرم جوشیدم
به تن ِ پیر ِ چروکیدۀ او
رخت غم پوشیدم
رسم غفلت این است
گله ای از تو ندارم هرگز
هستیم را به تو بخشیدم لیک 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


خيانت دیدم وُ گفتم : تلافی می کنم من هم
اگر با دیگری باشم؛ سبک تر می شود دردم
خيانت کردم اما تو؛ ز من با طعنه پرسیدی :
چرا با اینکه بیزاری دچار ترس و تردیدی؟
خيانت کردی و چون ابر؛ به شَکَّم گریه باریدم
خيانت کردم وُ اشکی به چشمانت نمی دیدم
تلافی کردم و دردی فزون گردیده بر دردم
درونت از غمم خالیست ؛ خيانت من به خود کردم
گناهت گردنم مانده ؛ چه تاوانی که پس دادم
چه کردم با خیالاتم ؛ نخواهد رفت از یادم .



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


خيانت کرده ام .... آری
و بر عشق تو می خندم
دو چشمت را خودم امشب
به روی خویش می بندم
خيانت کرده ام .... آری
نمی دانی و می گویم
بدان راهی دگر بی تو
برای عشق می جویم
وفایم را ندیدی که
خيانت را ببین حالا
دل تنگم ندیدی که
دل سنگم ببین اما
ندیدی غرق احساسم
ندیدی گریه هایم را
خيانت کرده ام تا تو
ببینی خنده هایم را
خيانت کرده ام .... آری
چه خشنودم که می دانی
مکن اندیشه باطل
که قلبم را بسوزانی

امانت داده بودم دل
به دستانت نفهمیدی؟
چه آوردی به روز دل 
 


امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 566
برچسب ها :

تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392 | 4:43 | نویسنده : |