جملات احساسی با خدا

 


خدای من "بهشتی" دارد، نزدیک، زیبا، بزرگ و به گمانم "دوزخی" دارد، کوچک، بعید و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را گاهی به بهانه یک دعا







آرزو کن
گوش های "خدا" پر است از آرزو و دست هایش پر از معجزه
شاید بزرگترین آرزوی تو کوچکترین معجزه "خدا" باشد








یافته هایت را با باخته هایت مقایسه کن
اگر "خدا" را یافتی هر چه باختی مهم نیست









به "خدا" گفتم: تو را چگونه می توانم ببینم؟
"خدا" گفت: تو من را نخواهی دید اما کسی را برات گذاشتم که نیمی ازمن است "مادر"









دلم گرم خداوندیست که با دستان من، گندم برای یاکریم خانه میریزد
چه بخشنده خدای عاشقی دارم که می خواند مرا با آنکه میداند گنهکارم
دلم گرم است، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم برایت من، خدا را آرزو دارم









خدایا
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور









مواقع شادی، ستایش "خدا"
مواقع سخت، یافتن "خدا"
مواقع آرام، پرستش "خدا"
مواقع دردناک، اعتماد به "خدا"
و در تمامی مواقع تشکر از "خدا" را فراموش نکن








خداوندا تو را سپاس
هر که به من میرسد بوی قفس میدهد، جز تو که پر میدهی تا بپرانی مرا









خوشبختی همان لحظه ایست که احساس می کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می گیری









شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخم هاست
هر وقت دلت خواست مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد
در قلبت و به دستان خالی ات نگاه نکن
تو فقط خانه دلت را برایش نگهدار، اسباب پذیرایی با اوست








خدایا
یا نوری بیفکن یا توری
ماهی کوچکت از تاریکی این اقیانوس می ترسد



تنها یک سقوط است که جاذبه زمین مسئول آن نیست و آن فرو افتادن در برابر پروردگار است










الهی
سکوتم را نبین، دستانی خالی و دلی پر از گناه دارم
آن را پر کن و این را خالی







در لحظه دلشکستگی، دلت را به "خدا" بده
او بهترین مونس است
همیشه برای تو وقت دارد و هیچ گاه دل تو را نمی شکند









پروردگارا
شادی امروزم را به خاطر نادانی دیروزم از دست دادم
نادانی امروزم را بگیر تا شادی فردایم را از دست ندهم










"خدایا" مرا به چرایی خویش آگاه کن تا بر چیستیه هر آنچه که دارم و بر نیستی هر آنچه که ندارم ننازم و ننالم








در لحظه عاشقی، خالق عشق را در نظر داشته باش
باید از عشق زمینی به عشق آسمانی رسید









دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم
وقتی محبت کردم و تنها شدم، وقتی دوست داشتم و تنها ماندم دانستم باید تنها شد و تنها ماند تا "خدا" را فهمید








نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و آدم های کوچک پر می شوند
نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ، فقط با "خدا"


امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 862
برچسب ها :

تاريخ : دوشنبه 17 تير 1392 | 13:53 | نویسنده : |